پینوکیو نباش!
پینوکیو نباش!
نویسنده رمان(١) پینوکیو و پدر ژپتو، ماجرای نجار و عروسک چوبی را به تصویر می کشد که شاید شبیه زندگی خیلی از ما آدمها باشد و ما غافل از آن هستیم.
نجار پیری سالیان دراز تنها زندگی می کرد و فرزندی هم نداشت.او با آرزوی داشتن فرزند، روزگار را سپری می نمود.
اتفاقا ، روزی تصمیم می گیرد یک عروسک چوبی بسازد.
او عروسک چوبی اش را ساخت اما یک روز با صحنه عجیب و در عین حال جالب ، روبرو شد.عروسک مثل یک انسان حرکت می کرد. بله ،بالأخره رؤیاهای نجار به یک حقیقت باورنکردنی تبدیل شد. پیرمرد از این واقعه، بسیار شگفت زده و مسرور گشت.
اسم او را پینوکیو گذاشت. تنها پسر پدر ژپتوی پیر.
اما پینوکیو یک مشکل داشت. سر به هوا و ساده بود .حرفهای خیر خواهانه پدر پیرش را گوش نمی داد.برای همین زود فریب دیگران را می خورد و زیاد اشتباه می کرد.برای توجیه اشتباهاتش هم متوسل به #دروغ می شد و این دروغها برایش دردسرساز بود.
پینوکیو نمی توانست تشخیص بدهد که خیرخواه واقعی او کیست.برای همین مدام توی دام موجودات به ظاهر خوب ولی ذاتا بد گرفتار می شد.
گربه نره وروباه مکار دو تا از دشمنان پینوکیو بودند که با استفاده از ساده لوحی پینوکیو و نقشه های حیله گرانه سعی می کردند سکه هایش را از دستش در بیاورند و از او برای رسیدن به اهدافشان بهره ببرند.آخر سر پینوکیوی بیچاره را ،تنها و درمانده به حال خودش رها می کردند و الفرار…
پینوکیوی داستان زمانی سرعقل می آمد و پشیمان می شد که دیگر خیلی دیر شده بود.
اما هر بار که پشیمان می شد و با چشمانی اشک آلود و #دلشکسته خدا را صدا می زد و از او راه نجات می خواست.خدای مهربان #توبه او را می پذیرفت و با #چشم_پوشی بر خطاهای گذشته او ،راه را به او نشان می داد.
خدا همیشه یک فرشته نجات سر راه پینوکیو می گذاشت تا با راهنماییهای دلسوزانه اش او را یاری کند.
فرشته سعی می کرد با موعظه و نصیحت آداب زندگی در دنیایی که هست را به او یاد بدهد و او را مثل یک انسان باسواد تربیت کند.
بالأخره با خون جگر خوردن و به هر زحمتی که بود موفق شد و او را راهی خانه پدر پیرش نمود.
پینوکیو به خانه و آغوش پدر ژپتو برگشت.او زندگی جدیدش را مدیون خدای مهربانی بود که با راهنماییهای فرشته دلسوز به او هدیه داده بود.
ماجرای پینوکیو و پدر ژپتوی پیر شاید واقعیت زندگی خیلی از ما آدمها باشد و ندانیم.
تلنگرانه:
_قدر داشته هایمان را بدانیم.(قدردان نعمتها)
_با واقعیت دنیا درست کنار بیاییم.(سازگاری عاقلانه)
_دشمن همیشه مقابل ما نیست بعضی مواقع کنار ما و با ظاهری دوستانه هست.(بصیرت)
_باور کنیم خدا و دوستانش بهترین یاور و پناهگاه امن در تمام زندگیمان بودند و هستند.(ایمان واقعی به خدا)
_هرگز برای توجیح اشتباهاتمان دروغ نگوییم.(صداقت ویکرنگی درزندگی)
_فراموش نکنیم که خانواده خوب و بویژه پدر و مادری دلسوز بهترین تکیه گاه و سرمایه هست که خدا به ما داده است.(احترام به والدین و خانواده)
١_نویسنده ایتالیایی خالق اثر پینوکیووژپتوی پیر